سینما تبریز

سانس ویژه کودک و نوجوان

هر چهارشنبه در سینما ۲۹ بهمن تبریز
صفحه اصلی نقد فیلم مصاحبه بیوگرافی هنرمندان استان
سینما تبریز
نگار
کارگردان رامبد جوان
مشاهده اطلاعات فیلم
سینما تبریز
نهنگ عنبر ۲: سلکشن رویا
رضا عطاران ، مهناز افشار، ویشکا آسایش، حسام نواب صفوى، امیرحسین آرمان، سیروس گرجستانى،
مشاهده اطلاعات فیلم
سینما تبریز
رگ خواب
لیلا حاتمی، کورش تهامی، الهام کردا، لیلا موسوی، خسرو بامداد، اصغر پیران،بهزاد رحیم خانی، غزاله جزایری، بامداد نعمت الله، شکوفه هاشمیان، نوشین تبریزی...
مشاهده اطلاعات فیلم
سینما تبریز
ساعت 5 عصر
کارگردان مهران مدیری
مشاهده اطلاعات فیلم
سینما تبریز
تابستان داغ
کارگردان ابراهیم ایرج زاد
مشاهده اطلاعات فیلم
سینما تبریز
من و شارمین
کارگردان بیژن شیرمرز
مشاهده اطلاعات فیلم

باشگاه مشتریان سینما تبریز

کمپین هواداری
ناحیه کاربری ورود
باشگاه مشتریان سینما تبریز


یادداشتی بر فیلم رگ خواب

رگ خواب

رگ خواب به نظر می رسد قصه زنان بی سرپرست یا بد سرپرست شهرنشینی است که واقعا بی کس و کار هستند. در دنیای فیلم به عنوان مثال مینا زنی می شود که تحصیلاتش را به پایان نرسانده و به قول خودش هنوز چند واحدش مانده است تا مدرکش را تمام و کمال بگیرد. چرا تمام نکرده تحصیلاتش را ؟ معلوم نیست! قصه برای ما چیزی نمی گوید. زنی که روایت می کند پدرش را دوست دارد. برایش فکر می کند. می بیندش . البته از دور! اما در عمل پیامکی از راه رسیده پدرش را – که البته اگر واقعا پدرش حساب کنیم که گذشته و بزرگترش بوده - در اولویت چندم قرار می دهد. در دنیای چیده شده فیلم رگ خواب ، مینا زنی است که حتی در حال حاضر به داشته هایش نیز پشت پا می زند و قدرش را نمی داند. مثلا طبق گفته روایت مینا در متن فیلم ، دوستی است که منزلش رایگان در اختیار مینا قرار گرفته و امنیت و سلامتی در آن وجود دارد. اما انگار برای مینا راضی کننده نیست! مینا دنبال کار می گردد که شاغل شود و درآمد داشته باشد. که چه بشود؟ هدف این شخصیت چیست؟ به کدام مقصد می خواهد برسد؟

در فیلم زیاد مشخص نیست. حال که مینا از زندگی مشترکش جدا شده است و در گذشته نیز صحبت پدرش را نادیده گرفته است، ادعا می کند و روایت می کند که نمی خواهد نزد پدر پیر و تنها و بلیط فروشش برگردد. نمی خواهد پدرش از طلاق و جدایی زندگی مشترکش باخبر شود. حالا یا نمی خواهد غرورش شکسته شود یا اینکه نمی خواهد بیش از اندازه پدر را ناراحت کند. واقعا؟! اما اینطور نیست. روابط موجود در فیلمنامه نشان می دهد که این گفته ها ادعایی بیش نیستند. پس چرا برای مرد از راه رسیده دوباره بله می گوید که شریک عشق و زندگی اش بشود؟ رابطه وقتی رابطه حساب می شود که دو طرفه باشد. از یک دوست داشتن یکطرفه و ادعای به یاد ماندن ، رابطه ای و دغدغه ای ثابت نمی شود. عمل لازم است ! نه حرف و ادعا ! در طول فیلم حتی یکبار هم نمی بینیم که پدر از مینا سراغ بگیرد. پس رابطه یا یکطرفه است ، یا پدری در کار نیست. این پدر پدر گفتنها برای زن سبکسر ، خیالبافی بیش نیست. وقتی هم به بالین پدر می رسد نوشدارویی بی خاصیت است و هیچ رابطه ای و فقدانی را نشان نمی دهد. رابطه ای وجود ندارد که بگوییم دختر در بالین پدری که دم مرگ است نشسته است. ادعاست! شاید هم خیال و توهمی بیش نیست که مینا خانم پیرمردی بلیط فروش را پدر خود محسوب کرده و روایتی در روح و روان خود می بافد تا شاید به خلسه ای وارد شود و قهرمانانه از میان گردآب و طوفان بلای مسیر زندگی به سلامت گذر کند. زهی خیال باطل! باید باور کنیم که حتی در بدبینانه ترین شکل ممکن ، پدر مادر آدمیزاد بازهم پدر مادر هستند. ذلیل عالم و آدم هم باشی باتمام سرزنش ها و مواخذه ها، کنار پدر مادر ماندن، خیلی شیرین تر و منطقی تر از دوری و خیالپردازی است. مینا زن مطلقه ای است که بدون هیچ تأمل و تحملی ، در عرض چند ثانیه مردی از راه رسیده را برای خودش می پسندد و انتخاب می کند. با کدام منطق و دلیل؟! زنی که یکبار از مرد زندگی طلاق گرفته ، آیا به همین سادگی ، در یک رستوران با یک آشنایی کوتاه می تواند کل هستی اش را معتمدانه به مردی از راه رسیده محرم کند؟ در مسیری که فیلم حرکت می کند منطقی دیده نمی شود. آیا چند جمله از مرد تازه وارد ، می تواند برای زن مطلقه، دلیل و منطق قانع کننده ای باشد که او را شریک عشق زندگی اش محسوب کند؟ مسیر فیلم نمی تواند دلیل قانع کننده ای برای ایجاد رابطه جدید نشان بدهد. شاید در نگاه اول مسیر فیلمنامه نشان می دهد که زن مطلقه فردی است سبکسر و بی فکر و بی پشتوانه. پس دور ماندن از پدر و نرفتن به پیشش از سر غرور یا پشیمانی، چه صیغه ای است که مینا در متن فیلم دکلمه می کند؟! ضمن اینکه زن محال است سفره وجودش را و خلوتش را به همین سادگی برای از راه رسیده ای پهن کند. آن هم به خاطر شریک شدن در عشق! محال است! آخر سر هم وقتی متوجه می شود این از راه رسیده خیانتکاری بیش نیست، تا مرز هلاکت خود را در به در می کند. مسیر فیلمنامه و فیلم عکس العمل مینا را برای خیانت شریک عشقی اش آنچنان پر هیاهو و مشقت بار نشان داده است که انگار این زن مطلقه، پاکدامنی اش را مظلومانه و بی پناه از دست داده است. خبر از آن سبکسری و تصمیم چند ثانیه ای نیست ! فیلم نمی نمایاند انتخابی که پشتش نه فکر است و نه تحقیق، طبیعتا بنیه و عمقی هم نخواهد داشت. فیلم فقط نشان می دهد که مینا بی پناه است. نشان می دهد که در میان برف و سرما ، لرزان و بی پناه ، از خیانتکاری که نطفه ای هم در دامنش باقی مانده باید حق جویی کند. شهری که مینا در آن به سر می برد سیاه است و طوفانی. گرمای زندگی و آدمهای اصیل در این شهر دیده نمی شوند. آدمهای مصرف کننده در ساعتی از شبانه روز برای لحظاتی، خوش قیافه و خوش بیان دیده می شوند. اما غذای سفره شان ناروست. مینا در این شهر انگار قارچی است بی اصل و نسب. هیچ دور و بری ندارد! یک فردی هم به عنوان دوست معرفی شده است که مسیر داستان نشانمان نمی دهد که بر چه اساس و گذشته ای این دوستی شکل گرفته است. کدام گذشته ، کدام عمل ، کدام موقعیت باعث شده زن برای مینا دوست محسوب شود. فیلم برای ما نشان نمی دهد! اگر مینا را حساب کنیم که زن سطح نگری است و دختری است که هیچ کارنامه شایسته ای از گذشته اش برای حال به ارمغان نیاورده؛ به نوعی آدم قابل و شایسته ای نیست که صاحب هدف و اندیشه باشد، نتیجه گیری می شود که طبیعتا در میان این آشفته بازاری فضای مجازی و روابط مجازی حیف و میل خواهد شد! اما روابط چیده شده در طول فیلم نمی تواند این خسران را باموفقیت به تصویر بکشد. 

 رسول آزادمهر-تابستان ۹۶ - تبریز

دیدگاه‌ها

شماهم دیدگاه خود را بنویسید. بعد از تایید سينما تبريز منتشر می‌شود.

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

آخرین دیدگاه‌ها

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است